جایزه‌ی بنیاد گلشیری

بنیاد گلشیری در مراسمی که در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد برندگان سومین دوره‌ی جوایز خود را اعلام کرد. داوری این دوره نیز همچون دوره‌های قبل در دو مرحله انجام شد. در مرحله‌ی نخست از میان ۵۱ مجموعه داستان و ۳۷ رمان که در سال گذشته منتشر شده‌اند تعدادی برگزیده و به مرحله بعدیی راه یافتند. داوران امسال بنیاد در بخش «رمان اول» هیچ یک از سه کتابی را که به مرحله‌ی دوم راه یافته بودند شایسته انتخاب ندانستند. بنا بر گزارشی که در سایت اینترنتی بنیاد گلشیری منتشر شده: «در بخشی از بیانیهٌ حسین پاینده و عبدالله کوثری در توضیح علل عدم اعلام برنده آمده است: «از این سه اثر دور رمان با وجود تفاوتهایی که با هم دارند نمونه‌ای از الگوبرداری شتابزده و افراطی از سبکهای نوشناختهٌ رمان نویسی غرب (بخصوص پسامدرنیسم) و سبک فراداستان به شمار می‌روند.در این دو رمان دغدغهٌ ارتباط با خواننده به چشم نمی خورد و نویسندگان امکان فهم درست و کامل متن را از خواننده سلب کرده‌اند…. رمان سوم با تبعیت از روایتی تک بعدی و بی بهره از هرگونه تخیل و ابداع، نتوانسته از آثار نوشته شده در دهه‌های چهل و پنجاه ایران فراتر رود.»!

شاید این اولین بار باشد که داوران جایزه‌ای به جای اعلام دلایل انتخاب یک اثر دلایل برنگزیدن را اعلام می‌کنند. سه رمانی که از میان کتابهای دیگر انتخاب شده و به مرحله نهایی راه یافته بودند خاکستر و خاک از عتیق رحیمی، ده مرده از شهریار وقفی‌پور و شهربازی از حمید یاوری بودند. حورا یاوری که داور دیگر این بخش بوده ظاهراً از اعلام دلایل خود صرف‌نظر کرده است.

در بخش رمان داوران پرنده‌ی من فریبا وفی را به عنوان رمان برگزیده سال ۱۳۸۱ اعلام کردند و جایزه مجموعه داستان برگزیده این سال به کتاب آفتاب مهتاب شیوا ارسطویی تعلق گرفت. جایزه مجموعه داستان اول مشترکا به «پاره‌ی کوچک» سهیلا بسکی و «خنده در خانه تنهایی» بهرام مرادی اهدا شد. البته کتاب اول قلمداد کردن این دو اثر همانطور که بنیاد گلشیری اعلام کرده، تنها با مبنا قرار دادن چاپ کتاب در ایران و نادیده گرفتن کتابهای منتشر شده در خارج از کشور ممکن است. «پاره‌ی کوچک» نزدیک به ده سال پیش، ۱۹۹۴، در سوئد و توسط نشر باران منتشر شده و از بهرام مرادی نیز قبلا دو مجموعه داستان انتشار یافته است. (در این مورد نگاه کنید به مطلب «جوایز ادبی و ادبیات خارج از کشور» در همین شماره باران.)

بنیاد گلشیری در این دوره نیز همچون دوره‌های پیش منتخبی از داستانهای برگزیده‌ی مجموعه داستانهای گوناگون را در کتابی با عنوان «نقش ۸۱» گردآورده و انتشار می‌دهد.

در ارتباط با اهدای جوایز بنیاد گلشیری گفتگوهای کوتاهی با فریبا وفی و بهرام مرادی انجام داده‌ایم که در زیر می‌خوانید:

 یکی از همکاران «باران» در تماسی با فریبا وفی از او درباره‌ی احساسش از گرفتن جایزه پرسید، او در پاسخ گفت: «هنوز از گرفتن این جایزه کمی گیجم. این نخستین جایزه ادبی‌ست که من دریافت کرده‌ام و طبیعی‌ست خیلی خوشحالم، از این که به کارم توجه می‌شود.»

برنده جایزه ی بنیاد گلشیری درباره‌ی نقش و تاثیر این جایزه گفت: «فکر می‌کنم گرفتن این جایزه روی ارتباطم با مخاطبانم تاثیر بگذارد و در واقع این ارتباط را آسان‌تر کند. واقعیت این است که نویسنده امروز  به دلیل هزار و یک مشکل  از جمله توزیع نامناسب کتاب‌ها و عدم اطلاع رسانی مناسب در حوزه‌ی کتاب به جامعه،در ارتباط با مخاطب دچار مشکلات عدیده‌ای است که گرفتن یک جایزه ادبی این فرصت را برای نویسنده فراهم می‌کند تا این مسیر طولانی کوتاه‌تر  شود و اثر به مخاطبش معرفی گردد. برخی اعتقاد دارند گرفتن یک جایزه‌ی ادبی می‌تواند معیارهایی را به نویسنده تحمیل کند و به این ترتیب باعث ایستایی نویسنده گردد. فکر می کنم اگر نویسنده‌ای کار خود را دوست داشته باشد و از فرایند نوشتن لذت ببرد گرفتن یک جایزه تغییری در چگونگی کار او ایجاد نخواهد کرد.»

در تماسی با بهرام مرادی، که در برلین اقامت دارد، نظرش را در مورد نقش و اهمیت جوایز ادبی که در چند سال اخیر گسترش بی‌سابقه‌ای پیدا کرده‌اند پرسیدیم، او گفت:

«برخی از عادت‌های ما جالب‌ توجه‌‌اند: عادتِ نديدن؛ تظاهر به نديدن. اما وقتی ديدنِ چيزی بين‌مان مُد شد، به عادتِ ديگری می‌چسبيم: ميان‌بُرزدن؛ كه نكند دير برسيم. حكايتِ جوايزِ ادبی‌‌ در ايران، تكرارِ اين عادات در اين زمينه‌ست. ظرف‌نظر از جوايزی كه گاه‌گداری در صحنه‌ی ادبياتِ مدرنِ صد ساله‌ی ما پاگرفته‌اند و نيامده،‌ رفته‌اند، در اين سه چهار ساله‌ی اخير، جوايزی داده می‌شود كه عمومن در دو عرصه‌ی داستان و رُمان‌ست. و حالا شاهدِ اپيدمی‌شدنِ تبِ جايزه هستيم. همين امسال يكی دو جايزه‌‌ی ديگر هم اضافه شد و از قرار دارد اضافه (تر) هم می‌شود. به نظر می‌آيد برای كسانی كه به اين موج می‌پيوندند، مهم پيوستن به مُدی‌ست كه هوادارانی پيدا كرده‌ست. از اين نمکِ قضيه كه بگذرم، نمی‌توان به درستی فهميد كه وقتی نهادی جوايزی می‌دهد، دقيقن به دنبالِ چه هدفِ ويژه‌يی‌ست. همه در دو عرصه‌ی مجموعه‌داستان‌ كوتاه و رُمان جايزه داده‌اند يا می‌دهند. ولی روشن نيست يا انگار اصلن اين نكته محلی از اعراب ندارد كه فرض بگيريد رمان می‌تواند تاريخی باشد، يا فانتزی يا تربيتی يا روان‌شناسانه. نهادهايی كه جايزه می‌دهند فقط به طورِ كُلی به چيزی به نامِ رُمان يا مجموعه‌داستان كوتاه نظر دارند. البته اين قابلِ درک‌ست كه وقتی اين انواع در ادبيات ما هنوز جانيفتاده يا دسته‌بندی نشده يا اصلن وجود ندارد، نمی‌توان هم اين توقع را داشت كه نهادی اعلام كند هدفش جوايز دادن به توليدات ادبی‌ با مضمونِ تاريخی‌ست يا غيره. با اين حال با قدری دقت در اهدافِ كُلی و گاه مبهمی كه نهادها اعلام كرده‌اند می‌توان فهميد كه همين نكته، مستقيمن در معيارهای داوری و ارزش‌گذاری مؤثر اند. چرا كه داورِ فرضی با همه‌ی حُسن‌نيتی كه ممكن‌ست داشته باشد،‌ نمی‌تواند سليقه‌ی صرفش را در تحليلِ نهايی در ارزش‌گذاری اثری دخالت ندهد؛ چون متر و معيار ندارد، چون با پديده‌يی كُلی سروكار دارد. اما وقتی بداند قرارست مثلن رُمانِ تاريخي را داوری بكند، با مترومعيارهای شناخته‌شده، به اضافه‌ی سليقه‌اش به داوری می‌نشيند.»

بهرام مرادی در پاسخ به این پرسش که آیا برگزیده شدن کتابش را به عنوان «کتاب اول» نادیده گرفتن بخشی از کارنامه خود نمی‌داند اعتقاد دارد:

«يكی ديگر از اشكالات اين‌ست كه يكی از نهادهای جايزه‌دهنده، يكی از جوايزِ خود را به اثرِ اولِ يک نويسنده می‌دهد؛ در حالی‌كه مثلن منی كه در اين رسته جاداده‌اند، قبلن دو كتاب ـ  منتها در خارج‌ازكشور ـ منتشر كرده‌ام، و چنين دسته‌بندی‌‌يی در حقيقت بها ندادن يا به‌حساب‌نياوردن يا فراموش‌كردن گذشته‌ی ادبی‌‌ يک نويسنده‌ست. از اين‌ها گذشته، خطرِ ديگري اين جوايز را تهديد می‌كند: از زمين روييدنِ جوايز. لوث‌شدن، بی‌ارزش‌كردن، گرم‌ و سردشدن، مُدشدن و لاجرم از كيفيت خالی‌شدن، دستمالی‌شدن پديده‌يی؛ و سرآخر مسخ‌شدن و فاسدشدنش. واقعن معلوم نيست كه چرا برخی‌ اصرار دارند حتمن خودشان نهادی را علم كنند و جايزه‌يی راه‌اندازی بكنند در حالی‌كه می‌توان در جايزه‌ی نهادی ديگر به عنوان شريک يا هميار سهيم شد. من فكر می‌كنم اگر اين نهادها بخواهند كارشان ارزش و مهم‌تر: ماند‌گاری، داشته باشد چاره‌يی ندارند جز اين‌كه اهداف و معيارهاشان را تدقيق كنند. در اين‌صورت‌ست كه اين امر می‌تواند در درازمدت به رشد و گسترشِ كمی و كيفی ادبياتِ ما بيفزايد؛ وگرنه تبديل می‌شود به مراسمی توخالی كه با عادتِ حرف و حديث و شايعه، برای مدتِ كوتاهی گرم می‌شود و بعد فراموش می‌شود.»

بهرام مرادی در این‌باره که تاثیر این جوایز بر کار نویسندگان به‌طور کلی و در این مورد خاص تاثیر دریافت جایزه بنیاد گلشیری برای خودش می‌گوید:

«جايزه‌گرفتن عواقبی دارد كه بسته به نويسنده‌ می‌تواند «خوب» يا «بد» باشد. از حُسن‌هاش شايد اين باشد كه نويسنده «ديده‌» می‌شود؛ هم به عنوان شخصی با مشخصاتِ فيزيكی و روانی خاص و هم به عنوان توليد‌كننده‌ی اثر يا آثاری؛ و در نتيجه بيش‌تر شدنِ مخاطب و هم ارتباطِ بيش‌تر و زنده‌تر با مخاطبِ فرضی و يا امكانات مالی كه خودِ جايزه به اضافه‌ی تجديدِ چاپ اثر به وجود می‌آورد و دل‌گرمی نويسنده و چه و چه. برای منی كه اين‌جا نشسته‌ام و می‌نويسم، برخی از اين نكات منتفی يا كم‌رنگ‌ست. من «آن‌جا» نيستم و ارتباطم با مخاطبِ فرضی، فرضی و تجريدی‌ست. يا مثلن جايزه‌ی ماليش در تبديل به فرضن اورو، هيچ كدام از بی‌شمار سوراخ‌های كوچک و بزرگِ زند‌گی مرا پُر نمی‌كند. تنها چيزی كه برای من می‌مانَد، بيش‌تر روحی‌ست؛ اين‌كه آدمی چون من بعد از سال‌ها نوشتن و عادت‌كردن به سكوتِ خواننده‌ی عادی و حتا اهلِ فن، با گرفتنِ جايزه، فرض می‌كنم كه اگر سال‌ها گفته‌ام بشين و كارت را بكن، بی‌راهه نرفته‌ام و نوعی تأييد‌ست. من حقيقتش، بدونِ هيچ‌گونه شكسته‌نفسی پدری، از همان وقتی كه اين كتاب (خنده در خانه‌ی تنهایی) آماده شد و به فكرِ چاپش بودم، می‌دانستم مطرح خواهد شد و جوايزی خواهد گرفت؛ علم‌غيب نداشتم، فقط با توجه به شناختی كه از سطحِ كتاب‌های منتشره‌ در ايران ـ در زمينه‌ی داستان‌كوتاه ـ  داشتم،‌ می‌دانستم اثرِ من كجای اين مجموعه ايستاده‌ست و چه چيزهایی دارد كه می‌تواند برجسته‌اش بكند. يعنی در حقيقت من مدت‌ها قبل جايزه‌ام را خودم به خودم داده بودم و اين جوايز تأييدش كرد… و بله: خوش‌حالم كرد و سطحی را كه برای خودم به لحاظِ ادبی تعيين كرده بودم تأكيد كرد؛ سطحی كه نمی‌توانم پايين‌تر از آن را برای آثارِ آينده‌ام متصور بشوم. و اين شايد اصلی‌ترين نكته‌ لااقل برای من باشد كه يادم بياورد من نبايد در خودم درجا بزنم و از روی دستِ خودم تقلب بكنم. بايد بتوانم از خودم بگذرم…»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست