خیلی لوس است.
خیلی بیمزه است.
خیلی مسخره است.
مرادی بودن و ادای صادقی در آوردن خیلی لوس است.
اصلا ادا در آوردن لوس است.
صادقی اگر وجود دارد به اعتبار بکر بودن بهرام صادقی است.
تقلید از صادقی حتی برای این که بگوییم صادقی نیستم خیلی کودکانه است.
بهرام صادقی بدون طنز، بهرام صادقی اصلا نمیشود؛ میشود بهرام مرادی.
بهرام مرادی بودن و ادای صادقی در آوردن بدون توانایی او، خود را و خواننده را علاف کردن است.
با تف چسباندن کلمات به هم و با تف چسباندن صحنههای قاراشمیش و هپل و هپو برای این که بگوییم «کمبوجیه هم نشدی کل علی»، خیلی خیلی «کل علی» وار است. (آن هم چهل سالی بعد، آن هم توی جرمنی، که تا آن جا که من اطلاع دارم بهترین قیچیهای دو بچه را تولید کرده است.)
بهرام مرادی وقتی بهرام مرادی باشد میشود نگاهش کرد.
عکس بهرام صادقی هنوز خیلی منحصر به فرد و قشنگ و شیک و به یاد ماندنی است.

راستی من فقط سه تا از داستانش را خواندم: داستان دو دقیقه ای، چ ک ه و نویسنده غول است.