عنوان: مردی آنور خیابان، زیرِ درخت (نامزد جایزهی بهترین مجموعه داستان سال، بنیاد هوشنگ گلشیری ۱۳۸۵)
نویسنده: بهرام مرادی
اطلاعات كتاب : تهران: انتشارات كاروان. چاپ دوم: ۱۳۸۵. تیراژ ۱۰۰۰ نسخه. ۱۲۰صفحه. ۲۰۰۰تومان.
امتیازهای كتاب :
كتاب به صورت كلی: چهار ستاره از پنج ستاره
طراحی جلد: دو و نیم ستاره
صفحه بندی، فونت، كاغذ: سه ستاره
تناسب بها با كتاب: دو ستاره
پخش كتاب: دو ستاره
فهرست داستانها:
مردی آن ور ِ خیابان، زیر ِ درخت
ننوی ی ی س س س س
دورا: زن ِ سی ساله
تخت من
مرد ِ خوب
آكسیونِ دو نفره
بیتابیهای مردِ تاریک
آقای اشكبوس قدم میزنند؛ ولی. . . هنوز سوت نمیزنند
كازانُواها
باید باید باید جهانی بشوند و صادقخان استفادهی ابزاری میكند (كرده است)
امانِ ما
نگرانی
یک مجموعه داستانِ خوب كه هم از نظر محتوا قوی باشد هم فرم را جدید و نو عرضه كرده باشد، چندان نایاب است كه وقتی یک مجموعهی خوب دستت میرسد باید كلی خوشحالی از خودت نشان بدهی: كاری كه شایستهی مجموعه داستان مردی آن ور خیابان، زیر درختِ بهرام مرادی است.
مجموعهی دوازده داستان كوتاه كه هر كدام نوآوریای در ادبیات ایران محسوب میشود. كتاب با داستانِ مردی آنور خیابان، زیر درخت شروع میشود، داستانی كلاسیک كه راوی به بیان دلتنگیاش در آلمان از طریق بازگویی یک مكالمهی تلفنی میپردازد، به یک فامیل قدیمی در ایران، كه تجسم میكند فكر كن رو به روی دفتر كارت درختی باشد كه من آنجا (زیرش) ایستاده باشم. . . نایستاده است. در آلمان نشسته و دارد حرف میزند و چقدر دلتنگ است. دلتنگی از همان آغاز یكی از اصلیترین درونمایههای كتاب میشود.
«ننویس» داستانی است طنزگونه در رد زندگی مردمان ایرانی مقیم آلمان، از بس خوردهاند تركیدهاند و راوی دارد شب اول قبر به فرشتههای روی شانههایش پاسخ میدهد. طنزی غمگین كه روح را به فكر كردن وامیدارد.
«دورا: این زنِ سی سالهی یهودی ـ قفقازی» را می توان بهترین داستان از نظر فرم نوشته شده در تمام سالهای اخیر خواند. روایت زندگی یک زن یهودی كه نسل قبل از او از ایران به روسیه رفتهاند و حالا از دیدگاه آدمهای دور و برش زندگیاش بررسی میشود، خود داستان به اندازهی كافی گیجكننده است، تعداد زیادی زیرنویس هم به داستان اضافه شدهاند كه بر ضد حرفهای گفته شده در داستان هستند، خواننده خیلی خوشگل گیج میشود، بازی میخورد و آخر سر هم نمیفهمد كه چی شد. داستانی به پستمدرن ترین شكل ممكن.
«تختِ من» روایت دختری است كه فكر می كند تختخواباش تمام رویاهایش را در خود حفظ كرده است و نگران نویسنده ـ مهمانی ـ است كه شب را در تخت او خوابیده و فكر میكند تمام زندگی و رویاهایش را الان نویسنده میداند. نویسنده میداند، دانهدانهشان را و همهشان را هم در گوشی به ما میگوید.
«آقای اشكبوس…» هدیهای است به ناصر غیاثی كه در آن به روایت یک روز صبح از زندگی آقای اشكبوس میپردازد، كه به یادمان بیاورد چقدر كم به خودمان فكر میكنیم، برای خودمان وقت میگذاریم، از خودمان دور شدهایم.
«امانِ ما» سیاسیترین داستان كتاب، روایتی است از زندگی تا مرگ یک فعال سیاسی ایرانی در خارج از كشور. با طنزی قوی و جذاب و خیره كننده. كتاب با داستان نگرانی تمام می شود، تنها داستان ضعیف كتاب، شاید چون یک دفعه از اینجا به آنجا میرود و نمیگذارد خواننده دستش بیاید كه چه شد.
كتاب از یک نظر برداشتی است پستمدرن از زندگی مدرن ایرانیان در آلمان و از نگاهی یک كتاب طنز سیاه است. شاید فقط یک یادآوری ساده از چیزی كه ما هستیم.